سعدالله زارعی در روزنامه كيهان با تيتر«اردوغان، عصبانیت و خطای راهبردی» نوشت:
درباره ترکیه و سیاستهای آن ابهامات زیادی وجود دارد. «ترکیه اردوغان» بیش از هر زمان دیگر هیجانی، پرتب و تاب، کم حوصله و عصبانی است. انتقاد همزمان مقامات ترکیه از رئیس جمهور سوریه، وزیر خارجه آمریکا، ارتش عراق، جمهوری اسلامی ایران و دولت فرانسه و... از این وضع ناآرام حکایت میکند. ناآرامی در عرصه سیاست خارجی به عرصه داخلی ترکیه هم کشیده شده است. درگیری دولت اردوغان با کردهای ترکیه که قصد کمک به کردهای کوبانی- عینالعرب- داشتند یک نمونه از ناآرامی روانی حاکم بر دولت اردوغان میباشد. در مورد چرایی عصبانیت این روزهای ترکیه گفتنیهایی وجود دارد:
1- دولت اردوغان برای دستیابی به تغییر در دو کشور عرب همسایه خود- عراق و سوریه- مطابق الگوی ترکیه طی 4 سال گذشته تلاش بیوقفهای داشته و هزینه زیادی را پرداخت کرده است. پیش از این طی 4 سال اخیر، اعتبار ترکیه و اعتبار حزب عدالت و توسعه قربانی تحول مورد نظر اردوغان شدهاند و این در حالی است که در دوردستهای ترکیه نیز از احتمال تحقق آنچه اردوغان و اوغلو میخواهند، خبری نیست.
پیش از شروع بحران 2011 سوریه، آنکارا روابط بسیار مستحکمی با دمشق داشت به گونهای که از روابط اردوغان و اسد به عنوان نمونهای از روابط خوب دو رهبر منطقهای یاد میشد. ترکیه ضمن آنکه در مرزهای جنوبی خود احساس امنیت بالایی داشت در دریای مدیترانه نیز از روابط خوب با اسد بهره میبرد. دولت آنکارا در پروندههای مرتبط با سوریه، همیشه به عنوان یک طرف مطمئن و مورد اعتماد دمشق مطرح بود کما اینکه بیشترین مراوده بازرگانان سوریه با ترکیه بود و هتلهای ترکیه در آنکارا، اسلامبول و... پر از تجار سوری بود. سوریه بخش بزرگی از چرخ اقتصادی ترکیه را به حرکت در میآورد.
در این بین سیاست منطقهگرایی که در سال 2004 از سوی داوود اوغلو وزیر وقت امور خارجه اعلام شد سطح روابط میان ترکیه و سوریه را به بالاترین نقطه ممکن سوق داد. جنگ 33 روزه که نقش سوریه در آن پر رنگ بود و حمایت دولت اردوغان از حزبالله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی هم روابط ترکیه و سوریه را قوت بیشتری بخشید و دو سال بعد وقتی جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی علیه غزه آغاز گردید، مواضع مشترک سوریه و ترکیه علیه اسرائیل یادآور منافع مشترک استراتژیک میان دو کشور بود.
با شروع بحران امنیتی در سوریه از اواخر سال 2011 - اواسط 1390- ترکیه دچار یک خطای استراتژیک گردید، داوود اوغلو گمان کرد دوستی با بشار اسد برای آینده منافع ترکیه فایدهای ندارد چرا که آینده از آن اسد نیست. کما اینکه اوغلو و اردوغان گمان کردند انقلابهای عربی سال 2011 به تغییر کلی و کامل نقشه منطقه منجر میشود و از این رو باقی ماندن بر نقشه قبلی منطقه از دوراندیشی به دور بوده و منطقی نیست! از این رو دولت ترکیه همزمان با در پیش گرفتن ادبیات و رویه جدیدی در مواجهه با دولتهای شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه تلاش کرد تا بر این روندها اثر گذاشته و دولتهای جدید را به خود گره بزند. اردوغان در همان ایام در سفری به قاهره و در سالن تئاتر این شهر خطاب به اخوانیهایی که اکثریت کرسیهای پارلمانی را بدست آورده بودند گفت که «الگوی ترکیه در مصر میتواند تکرار شده و به سؤالات پاسخ دهد» که البته با واکنش منفی مخاطبان مواجه گردید.
وقتی بحران سوریه شروع گردید، اردوغان به روابط گرم آنکارا- دمشق پشت پا زده و راه خصومت علیه اسد را برگزید به گمان اینکه میتواند با دولت آینده سوریه رابطه استراتژیک برقرار نماید. این در حالی بود که برخلاف ترکیه، ایران از همان آغاز بحران هیچ تردیدی در حمایت از متحد استراتژیک به خود راه نداد و قاطعانه به حمایت از مردم و دولت سوریه در برابر تروریزم تحمیلی روی آورد و در نهایت موفق شد مردم و دولت این کشور را از خطر نابودی نجات دهد و این موضوع رابطه ایران و سوریه را که پیش از این نیز استراتژیک بود، استحکام ویژهای بخشید. این در حالی بود که ایران برای دست کشیدن از حمایت از سوریه از سوی بخش وسیعی از کشورهای غربی و عربی تحت فشار شدید قرار داشت و همین فشارهای بیسابقه بود که بعضی از متحدین سابق اسد- جنبش حماس و...- را به تجدید نظر در روابط با دولت دمشق وادار کرد. همانهایی که امروز برای برقراری دوباره رابطه با بشاراسد به تکاپو افتادهاند.
امروز ترکیه در رابطه با سوریه فقط هزینه میپردازد و با هر هزینهای از هدف استراتژیک خود دورتر میشود. کوبانی طی هفتههای اخیر عجز شدید اردوغان را در مواجهه با پرونده سوریه بر ملا کرد، تعداد کسانی که در ترکیه به هواداری از کردهای کوبانی کشته شدند از تعداد کشتههای کوبانی بیشتر بود! کوبانی کوچک، ترکیه را به دو بخش تقسیم کرد و روی در روی هم قرار داد! ترکیه نمیخواست در پرونده کوبانی خود را درگیر کند و از این رو هر وقت بحث حمایت از کردها در کوبانی مطرح میگردید، اردوغان از روی این بحث پریده و به بحث دیگری- لزوم تغییر دولت در سوریه- دعوت میکرد در نهایت تلاشهای اردوغان به جایی نرسید و علاوه بر آن وی ناچار شد کریدوری را برای ورود گروهک شبهنظامی «جیشالحر» به کوبانی باز کند. ترکیه در سوریه راه فرار ندارد و در تله مقاومت گیر افتاده است و از این رو عملکرد ترکیه از چند ماه قبل بیش از آن که تحت یک برنامه خاص و اشراف استراتژیستهای ترکیه صورت گیرد، عملکردی انفعالی است که دیگران برای ترکیه ترتیب دادهاند.
2- عملکرد ترکیه در عراق هم از جنس عملکرد این کشور در سوریه است. پیش از شروع تحولات در منطقه عربی، روابط آنکارا- بغداد، روابط گرم و موثر بود، ترکیه اولین شریک تجاری عراق محسوب میشد و سهم عراق در اقتصاد ترکیه از 16 میلیارد دلار در سال فراتر میرفت و اردوغان در جریان سفری که در ماه دسامبر 2010 به عراق داشت اعلام کرد که طی یک سال حجم مبادلات تجاری میان دو کشور به 30 میلیارد دلار افزایش خواهد یافت. در این مقطع اگر چه روابط سیاسی میان دولتهای ایران و عراق در سطح استراتژیک قرار داشت، اما مبادلات تجاری بین دو کشور، کمتر از 3 میلیارد دلار در سال بود که البته مهمترین دلیل آن فلج بودن سیستم تجاری ایران در دو بخش دولتی و خصوصی بود که هنوز هم هست.
به هر روی روابط اقتصادی دولت اردوغان با دولت نوری مالکی قبل از شروع بحران در کشورهای عربی در سطح بسیار خوب ارزیابی می شد. دولت اردوغان پس از آغاز انقلابهای عربی با علامتهای فریبدهندهای در داخل عراق مواجه گردید. حزب اسلامی عراق به رهبری طارق هاشمی و جریان متحدون و پارهای از گروههای دیگر در استان الانبار به گمان اینکه تحولات منطقه عربی میتواند به عراق هم سرایت کرده و سرنوشت مشابهی را برای دولت نوری مالکی رقم بزند، اعتراضاتی را علیه دولت مرکزی سامان دادند. این احزاب با نصب خیمههایی در فلوجه و رمادی تلاش کردند تا جمعیت این استان را تا برکنار شدن نوری مالکی در میادین نگه دارند. دولت ترکیه موضوع تغییر دولت در بغداد را جدی گرفت و به یک باره به روابط خوب تجاری و سیاسی خود با دولت مرکزی عراق پشت کرد و راه خصومت با این دولت را در پیش گرفت. روابط گرم اردوغان و اوغلو با مخالفان دولت مالکی- شامل طارق هاشمی و...- نشان میداد که از نظر دولت آنکارا، کار دولت عراق ساخته است و لذا ترکیه نباید خود را صرف دولتی در حال انقراض کند.
یک سال پس از شروع این تحولات دولت اردوغان تلاش کرد تا یک تحول عمده در روابط خود با کردها به وجود آورد و برای این منظور دو ابتکار را دنبال کرد:
ابتکار اول دولت ترکیه این بود که با دولت اقلیم کردستان عراق وارد گفتوگو و معامله مستقیم شد در حالی که چنین رابطهای غیرقانونی و مداخلهجویانه و خصومتآمیز علیه دولت مرکزی به حساب میآمد. در این بین ترکیه متعهد شد که حجم وسیعی از نفت عراق را بطور مستقیم از حکومت اقلیم کردی به رهبری مسعود بارزانی بخرد و در اجرای پروژه های بزرگ صنعتی و عمرانی، دولت اربیل را کمک نماید. در این میان اعتراضات فراوان دولت بغداد تاثیری در عزم دولت ترکیه بر جای نگذاشت. ابتکار دوم ترکیه این بود که با کردهای ترکیه به رهبری عبدالله اوجالان- رهبر زندانی کردهای ترکیه در جزیره ایمرالی- توافق کند و وعده دهد که در یک پروسه زمانی حقوق آنان را به رسمیت میشناسد.
توافق اردوغان و اوجالان این سؤال را مطرح میکرد که هدف ترکیه از تلاش برای عبور از حساسترین پرونده خود چیست و خیلیها هم پاسخ میدادند که ترکیه برای ایفای نقش موثر منطقهای درصدد رها شدن از پروندههای تاریخی داخلی است.
اردوغان با ورود به پرونده عراق عملاً شرایط را میان دوکشور سخت کرد. روابط ترکیه و اربیل نه تنها بدگمانی شدید دولت عراق را در پی داشت بلکه ایران را نیز نسبت به سیاستهای ترکیه ظنین و نگران کرد و این تاثیر عمدهای در سرعت مناسبات ایران و ترکیه برجای گذاشت و حال آنکه روابط دو کشور در حد بالایی قرار داشت و بیش از ایران به نفع ترکیه بود.
دولت آنکارا در بحران سوریه و عراق نشان دادکه از بلوغ لازم برخوردار نیست. اردوغان یک بار دیگر فریب آمریکا را خورد و گمان کرد که واشنگتن میتواند مسیر تحولات را در منطقه تعیین کرده و «خاورمیانه جدید» را تحقق بخشد. آنکارا با گره زدن آینده خود با سیاست منطقهای آمریکا درصدد تقویت موقعیت منطقهای و تبدیل شدن به قدرت کانونی این منطقه بود ولی در محاسبه شرایط دچار خطای استراتژیک گردید و به همراه آمریکا دچار موقعیتهای ضعیفتری شد. این در حالی است که ایران بر عدم اعتماد به آمریکا پای فشرد و با چشم باز روند تحولات را پیگیری کرد و بدون آنکه متحمل هزینه هنگفتی شود به موقعیتهای بهتری که امروز خود ترکیه هم به آن اذعان میکند، دست یافته است. وزیر خارجه اسبق ترکیه- یاشار یاکیش- در اجلاس مشترک دفتر مطالعات وزارت خارجه ترکیه و ایران در استانبول در بهمن ماه گذشته در این رابطه گفت: «سیاست خارجی ایران در منطقه موفقتر از ترکیه است چرا که ایران منطقه را به خوبی میشناسد ولی ما اطلاع دقیقی از مسائل منطقه نداریم.»
شراره جاويدان عشق عاشورا
سيد مسعود علوي در روزنامه رسالت نوشت:
عاشورا؛ و ما ادريک ما عاشورا! عاشورا فقط يک فصل سرخ از تاريخ شيعه نيست، کل جغرافياي عزت و استقامت و تمامت تاريخ حقيقت است؛ چراغ فروزان راه روشن آناني است که براي رهسپاري خويش از هيچ مانعي نمي هراسند و ملامت لائمين، از پارسايي و پايداري و پيوستگي به حق، بازشان نمي دارد و در تمامي برهه هاي بحراني، به رويش دوباره مي انديشند و از ريزش همگامان و عقبگرد بدعاقبتان به واحه وحشت و تيه ترديد نمي افتند. در توصيف رزم آوران عاشورا شنيده ايم هر لحظه به موعد موعود، نزديک تر مي شدند حرارت شعله اشتياق به هماوردي با حراميان در وجودشان فزوني مي يافت و رنگ رخسارشان گلگونه تر مي شد و چون حضور در حريم حسيني نصيبشان گرديد، يکايک آنان با زبان عشق و عطوفت، وفامندي خويش به ساحت مصفاي ولايت را به منصه ابراز آوردند و جملگي در اين مرتبت بودند که اگر هزاران بار قطعه قطعه گشته و دوباره به اذن الهي زنده شوند، ذره اي غبار غفلت و آژنگ شک بر سيماي حسيني شان نخواهد نشست.
در همان شب عاشورا که محفل دلنثاران ولايت برپا گرديد، مولاي مجاهدان و سيد شهيدان اباعبدالله الحسين (ع) سرانجام، سئوال حضرت قاسم روحي له الفداء را پاسخ داد؛ هم او که مدتي بود به لحاظ نوجواني اش نگران آن بود که اذن جهاد و حلول در هاله سرخ مهتاب شهادت به او ندهند. دگر باره از امام خويش پرسيد آيا من نيز صبح فردا در زمره زيباي شهيدان خواهم بود؟ حضرت اباعبدالله براي آنکه استقامت و اشتياق بصيرت حواري خون و ياران خدا و حماسه وران عاشورا تا روز رستاخيز بر همگان آشکار گردد و شبهه افکنان و شک پيشگان نگويند که رادمردان کربلا را با حربه تهييج و ناآگاهي به ميدان مبارزه آورده اند، از فرزند برادرش پرسيد؛ «کيف الموت عندک؟» مرگ و شهادت در راه خدا در نظر تو چگونه است؟ نوجوان نورآگين خاندان
بني هاشم، بلادرنگ عرض کرد؛ «الموت احلي من العسل.» شهادت در راه خدا از عسل، گواراتر است؛ و اين حاکي از بصيرتي فراتر از حضرت اسماعيل (ع) است که در پاسخ پدر بزرگوار خويش گفت مجري فرمان خدا باش که ان شاء الله مرا جزء صابران خواهي يافت. پاسخ سرباز نهضت عاشورا مرتبتي فراتر از «شکيبايي» و ورود در وادي گواراي «شکر» است.
طعم هجرت، تبعيد، عطشناکي، قلت عده و عُده، بي شماري دشمنان سفيه، محاصره، انتظار مرگ، مشاهده رنجوري کود کان، تبليغات و ملامت و استهزا از سوي ستمکاران و ده ها بليه ديگر که هر کدامش کوهي را به کرنش مي اندازد، ذره اي از حجم حميت و استواري ايمان عاشوراييان نکاهيد بلکه بر يقين و عزم قويمشان افزود و با هجمه اي بي همتا بر جائرين و ستمکاران سلطه جو، آموزه عزت و استقامت به آزادگان جهان آموختند.
رهبر معظم انقلاب، اين عصاره اعصار شورايي، بارها حسين آسا بر اهل استکبار خروشيده و فرموده اند در برهه هاي بحران آميز و سيل سختي هاي دهر، ما ياوران حسينيم؛ هماره عاشورايي. همه ديده اند که ملت معظم ايران در تمامي آنات حيات انقلاب اسلامي، آيينه دار قيام سرخ و استقامت سبز حسيني است.
ملامت لائمين و هجمه فراگير تبليغاتي تمامت خواهان ستم گستر، به گستره حضور حماسي آنان در عرصه هاي سياسي و اجتماعي، وسعت بيشتري مي بخشد و امواج خيزش خداخواهانه شان جوشش بهت انگيزتري مي يابد و هميشه آن گونه مي انديشند و عمل مي کنند که در نهايت، نداي ندامت و حسرت و حيرت بيگانگان و بيگانه باوران به آسمان بر مي خيزد و خرسندي خاصان اهل حقيقت و امت عاشورا انديش را برمي انگيزند.
اين حضور حسيني و افروختن رايت رويارويي با ستمکاران است که رجزخواني هاي سپاه کاخ سياه را هميشه در حلقومشان خشکانده و توفان تأسف و سرسام دريغ و درد را بر خيمه گاه سست آنان مي افکند. دريغا که دشمنان دين، پيام پايداري عاشوراي حسيني را نمي گيرند و نمي دانند سوگواري سيدالشهدا عليه السلام، حضور هماره در حريم سرخ سعادت است و عزاداران عاشورايي، با هر فرود دستان سبز خويش بر سينه هاي سوخته، شعر شرافت سروده و با شولاي شهادت به ميدان ماتم مي آيند. اگر ديده به دنياي عشق و عطش مي گشودند و عطشناکي فرزندان عاشورا و اشک عاشقانه شيعه در ادراکشان مي گنجيد، هرگز به محو آناني که هجوم يزيديان را به هيچ مي انگارند، نمي انديشيدند. کور باد آن ديدگاني که فروغ فراگير فرزانگان کربلا در قلوب قائمين نينوا و لثارات اباعبدالله الحسين عليه السلام را نمي بينند.
آي! فرومايگان فطرت سوز! اسلاف شما يزيدآسايان و ابن مرجانگان، با هزاران حرامي و شمشيرهاي بي شمار و سنان ها و کمان هاي بي عنان، نتوانستند نور مهر ولايت در فراخناي قلب اهل نينوا را به خاموشي گرايند؛ و اينک شما يزيدکان و ابن زيادکان که بسان بزاق سگ سانان ابن سعد و شمر دون هستيد، چه مي کنيد؟
و اللهُ ان قَطعتموا يميني، اني اُحامي ابداً عَن ديني. اگر اندام آحاد شيعه را قطعه قطعه هم کنيد و خون سرخشان بر جاي جاي زمين بريزيد، هر قطره خونشان خواهد خروشيد؛ شهادت در رکاب حسين، نوشين تر از شهد شيرين است.
شيعه؛ آميزه حماسه و حزن و حريت است. اندوه عروج سرخ يارانمان در فلسطين و سوريه و لبنان و عراق و يمن و بحرين، صيقل حربه حماسه و ازدياد حرارت حريت است. شما ناشريفان که از سينه حمار حماقت مي نوشيد، جبون تر از سپاه سياه يزيديد، که حتي شهامت رويارويي مستقيم با سربازان دلير جبهه حق را نداريد. تکفيري هاي موشينه صفت دست آموز را آلت دست خبيث خويش نموده ايد و نمي دانيد که خون شيعه، شراره خورشيد خداخواهي است که هر بار تراويدن آن، گدازه هاي گهرناک آگاهي مي افشاند و هر لمحه تراوش لمعه آن، عطابخش نور ناب ايمان و يقين در گستره گيتي است با نواي «کل اَرض کربلا و کل يوم عاشورا».
ما از قيام کربلا آموخته ايم که تمام هستي مان را به ميدان جهاد عليه باطل آورده و از فدا کردن خويش و خويشان نهراسيم. کشتاري که تکفيري ها به راه انداخته و قصد ارعاب و انفعال مسلمانان را دارند، دنباله اي از جنايات يزيديان در عاشوراي 61 هجري است و بايد بدانند که ما از مولايمان حسين بن علي (ع) آموخته ايم که در هر شرايط سخت و دشواري، فقط به رضاي پروردگار بينديشيم و از تسليم در برابر متخاصمين و معاندين، بپرهيزيم و خروش برآوريم؛ «هيهات منا لذله».درسي که تمامي آحاد مسلمان از زندگي و قيام حيات بخش حسيني آموخته اند اين است که مساعي و مبارزات آنان در رويارويي با مستکبران و ستمکاران، آميزه اي از خلوص براي خدا و خدمت بي شائبه به مردم، همراه با احياي اخلاق فردي و اشاعه معارف ديني و جوشش دروني و بيروني معنويات و ارتباطات خداگرايانه است؛ همان جوششي که از قيام عاشورا نشأت گرفته و هزار و اندي سال است قلب و انديشه رهروان حسيني را به حرکت و خيزش خلوص آميز وا داشته است.
همين جوشش و خروش معنوي بود که در سال 61 هجري با وجود قلت عده و عُده اهل حق، به رسوا نمودن و بي آبرو کردن قدرت هاي سلطه گر زمان انجاميد و اگر اصحاب مقاومت، امروز پويايي و پايداري خويش را حفظ کنند، فردا نيز همانند امروز و ديروز تاريخ انقلاب اسلامي، سلطه جويان جهاني با رسوايي و بي آبرويي فزاينده رو به رو شده و براي اجراي دسيسه هاي نظامي و فرهنگي خود با سدي سديد و بازدارنده مواجه خواهند شد.
نکته آخر اينکه امسال با تقارن شگرفي روبه رو هستيم و آن مصادف شدن عاشوراي حسيني با روز سيزدهم آبان، سالروز بازداشت و تبعيد امام خميني (ره) به ترکيه است، هم او که انقلاب اسلامي را جلوه اي از قيام حسيني مي دانست و
رنج هايي را که در دوران حيات پر برکتش متحمل شد، با تأسي به جد بزرگوارش حضرت سيدالشهدا (ع) در منظر الهي مي ديد و رضايتمندانه، شاکر خداوند متعال بود و با عزم حسين آساي خويش انقلاب را به پيروزي رساند و پايه گذار جمهوري اسلامي شد و
انديشه ها و قلوب ايرانيان عزيز را با قيام حسيني، پيوند ناگسستني بخشيد. همچنين سالگشت شهادت نوجوانان و دانش آموزاني است که بسان حضرت قاسم بن الحسن (ع) گام در عرصه مبارزه با دشمنان دين گذاشتند و شهد شهادت نوشيدند.
ديگر اينکه عاشوراي امسال مقارن روز ملي مبارزه با استکبار جهاني به سرکردگي آمريکاي ستمکار است که يقيناً ملت عاشورايي ايران، افزون از سال هاي گذشته بر سياست هاي سلطه گرانه کاخ سياه ستم، خواهند خروشيد و نفرت خويش را از اذناب يزيد و ابن زياد و ابن سعد و شمر ملعون، به منصه ابراز خواهند آورد. از خداوند خبير، خواهان آنيم که تا رستاخيز ظهور و قيام عاشورايي حضرت موعود (عج)، شور و شراره عشق حسين و انصار حسين عليهم السلام را تحت لواي ولايت فقيه به رهبري حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، در کانون قلب قائمين جهان، منور و پايدار فرمايد.
پيوند انقلاب اسلامي با عاشورا
روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله خود آورد:
امسال، عاشورا با 13 آبان روز مبارزه با استكبار جهاني همزمان شده است. اين همزماني، يادآور مبارزات ملت ايران به رهبري امام خميني و در پرتو شور و شعور عزاداريهاي محرم عليه آمريكا در سال 1357 است، سالي كه رهبر بزرگ انقلاب اسلامي باجمله معروف و به ياد ماندني "محرم، ماه پيروزي خون بر شمشير" به مبارزات ضد استبدادي مردم ايران، سمت و سوي واقعي دادند و آن را با محتواي عاشورائي به مبارزات ضداستكباري پيوند زدند.
شناخت درست امام خميني از آمريكا به عنوان رأس استكبار جهاني، از برجستگيهاي رهبري ايشان بود. با همين شناخت دقيق بود كه ايشان عنوان "شيطان بزرگ" را به آمريكا دادند و ملتها را در سراسر جهان متوجه اين واقعيت كردند كه دشمن اصلي آنها و كانون تمام فتنهها آمريكاست. به بركت همين توجه دادن و آگاهي بخشيدن است كه امروز از آسيا تا آفريقا و از استراليا تا آمريكاي لاتين و حتي خود آمريكاي شمالي و اروپا هر جا سخن از دشمنان ملتها به ميان ميآيد، نام آمريكا در رأس فهرست قرار دارد.
اين واقعيت را هيچكس نميتواند انكار كند كه اكثر بحرانها، جنگها و ناامنيهاي امروز در نقاط مختلف جهان از سياستهاي زيادهخواهانه آمريكا سرچشمه گرفته و گرفتاريهاي مردم، ناشي از دخالتهاي سران كاخ سفيد در امور داخلي كشورهاست. اين، محتواي همان تعبير دقيق و پرمحتواي امام خميني است كه آمريكا را "امالفساد قرن" ناميدند و بارها گفتند تمام بدبختيهاي ملتها زير سر آمريكاست.
آفت بزرگ امروز جهان به ويژه منطقه خاورميانه يعني "تروريسم" يكي از دستاوردهاي سياستهاي سلطهطلبانه آمريكاست، پديدهاي كه اكنون بلاي جان ملتهاي منطقه و تهديدي بزرگ براي جهان اسلام است. القاعده، طالبان، داعش و انواع و اقسام گروههاي تكفيري، همگي ساخته و پرداخته آمريكا هستند. آمريكا گروههاي تروريستي را با رنگ و لعاب ديني پرورش داده و آنها را به نام اسلام به جان مسلمانان انداخته و با اقدامات زشتي كه به دست آنها انجام ميدهد، چهره اسلام را مخدوش ميكند.
خيانت بزرگ دولتمردان آمريكائي به ملتهاي مسلمان در سالهاي اخير، برافروختن شعلههاي جنگ در كشورهاي اسلامي و كشتار مسلمانان به دست مسلمانان است كه عواقب شومي براي منطقه و جهان اسلام و سودهاي زيادي براي آمريكا و ساير دشمنان امت اسلامي دارد. زبانههاي اين آتش خطرناك كه آمريكا به خرمن جهان اسلام انداخته، موجب ميشود مسلمانان با كشتن همديگر از يكطرف ضعيف ميشوند و از طرف ديگر كينه همديگر را به دل ميگيرند. اين، ضربه جبرانناپذيري است كه به امت اسلامي وارد ميشود آنهم به دست خود مسلمانان و حتي به نام اسلام. ضايعه بزرگي كه از رهگذر اين جنگها متوجه اصل اسلام ميشود اينست كه چهره اسلام نزد افكار عمومي جهان مخدوش خواهد شد، زيرا رسانههاي غربي و صهيونيستي برادركشيها، سر بريدنها، غارتها، خارج كردن قلب كشته شدگان و خوردن آنها را به پاي اسلام ميگذارند و چنين القاء ميكنند كه اين جنايتها برطبق تعاليم اسلام صورت ميگيرد.
ضربه ديگري كه اين خيانت آمريكا به جهان اسلام وارد كرد اينست كه جنبش بيداري اسلامي را با موانع زيادي مواجه كرده است. بحرانهائي كه اكنون جهان اسلام را در خود فرو برده، ملتهاي مسلمان را به امور حاشيهاي مشغول ساخته و جنبش بيداري اسلامي را به تأخير انداخته است. توطئههائي كه آمريكا و مهرههاي منطقهاي آمريكا در كشورهاي مصر، ليبي، يمن و تونس به اجرا ميگذارند و با اين هدف است كه ساير ملتها از قيام و انقلاب عليه حكومتهاي استبدادي مأيوس شوند و تفكر جنبش بيداري اسلامي به محاق برود. هر چند اين توطئه در دراز مدت نتيجه مورد نظر آمريكا را نخواهد داد ولي اين واقعيت تلخ را نميتوان منكر شد كه تا مدتي موجب به تأخير افتادن اين جنبش خواهد شد.
در اين ميان، آمريكا، رژيم صهيونيستي و مهرههاي منطقهاي آمريكا از بحرانهاي موجود جهان اسلام بيشترين سود را ميبرند. آمريكا با استفاده از فرصتي كه اين بحران پديد ميآورد سياست خاورميانهاي خود را كه با شكست مواجه شده بود، بازسازي ميكند و با برنامههاي جديد به صحنه ميآيد. سران رژيم صهيونيستي از اين فرصت براي تجديد قوا استفاده ميكنند و از اينكه جبهه مقاومت را درگير بحران ميبينند احساس خوبي دارند، احساسي كه زمينه نفوذ بيشتر در تاروپود رژيمهاي ديكتاتوري وابسته به غرب را براي آنها فراهم ميكند و آنها را به ادامه حيات ننگين خود اميدوار ميسازد. آن دسته از مهرههاي قديمي آمريكا در منطقه خاورميانه عربي كه از جنبش بيداري اسلامي يا به تعبير عربها "بهار عربي" تاكنون جان سالم به در بردهاند، تلاش ميكنند به بحران موجود در كشورهاي جبهه مقاومت دامن بزنند و با دلارهاي نفتي زيادي كه دارند از يكطرف بقاء خود را تضمين كنند و از طرف ديگر، عناصر وابسته به غرب و صهيونيسم را به عرصه قدرت در كشورهاي انقلاب شده برگردانند تا در آينده نيز هيچ خطري آنها را تهديد نكند.
عليرغم اينهمه توطئه كه آمريكا در منطقه خاورميانه به اجرا درآورده و در بسياري موارد تا حدودي موفق نيز شده، خوشبختانه در ايران همواره با شكست مواجه گرديده و نتوانسته به اهداف شيطاني خود برسد. علت اين ناكامي آمريكا در ايران را بايد در جوهره انقلاب اسلامي جستجو كرد كه عاشورائي است و از نهضت حسيني مايه گرفته است. علاوه بر اصل انقلاب كه با الهام از مكتب عاشورا به پيروزي رسيد، در جنگ تحميلي نيز مردم ايران با اقتدا به شهداي كربلا و با استفاده از نيروي عظيمي كه نهضت عاشورا به آنها داد وارد ميدان شدند و به رهبري امام خميني توانستند دفاع مقدس را به پيروزي برسانند. همين قدرت نمائي عاشورائي در ساير صحنهها نيز ادامه يافت و شيطنتهاي رنگارنگ آمريكا از تحريمها گرفته تا تهاجم فرهنگي و توطئه در لانه جاسوسي آمريكا در تهران، همگي با مقاومت عاشورائي مردم ايران بينتيجه ماند و نظام جمهوري اسلامي هر روز قدرتمندتر شد و امروز در كوران حوادث و بحرانهاي منطقه، جمهوري اسلامي ايران با ثباتترين، امنترين و قدرتمندترين كشور خاورميانه است.
اكنون كه در آستانه 13 آبان روز تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران قرار داريم، همزماني اين روز را با عاشوراي حسيني اينگونه تفسير ميكنيم كه انقلاب اسلامي ايران و تمام دستاوردهاي آن با عاشورا گره خورده و تا زماني كه اين پيوند برقرار است، اين انقلاب از گزند شياطين از جمله آمريكا كه شيطان بزرگ است، مصون خواهد ماند و به راه پرافتخار خود ادامه خواهد داد.
اطمینان در گام سوم
محمدرضا واعظ مهدوی رییس انجمن علمی اقتصاد درمان در روزنامه شرق نوشت:
مرحله سوم طرح تحول نظام سلامت بهحق، توسط وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با جهاد اکبر -جهاد با نفس- مقایسه شده است. همانطور که در مقیاس فردی، جهاد بیرونی آسانتر از جهاد درونی است اصلاح ساختار نظام سلامت آنجا که با عوامل پدیدآورنده بیماری یا فاکتورهای خطر سروکار دارد بسیار آسانتر از آنجایی است که با نیروهای درونی و ذینفعان و صاحبان فرآیندهای خدمات پزشکی سروکار پیدا میکند. این طرح در یک فرآیند طولانیمدت و با استفاده از نظرات و دیدگاههای کارشناسی وسیع و گسترده جمع کثیری از متخصصان، انجمنهای علمی، مدیران اجرایی، کارشناسان درمان و بیمه، تنظیم و نهایی شده و در تابستان امسال به تصویب هیاتوزیران رسیده است. در نظام تعیین ارزش نسبی خدمات، تعادل نوینی در خدمات پزشکی ایجاد شده و ضرایب متعادلتری بین خدمات گروههای تخصصی داخلی، اطفال، جراحی و سایر رشتههای تخصصی برقرار شده و تحولات تکنولوژیک و تغییراتی که در روشهای ارایه خدمات در جهان رخ داد، مورد توجه قرار گرفته است. نظام ارزش نسبی خدمات، همچنین تفاوت درآمد گروههای مختلف پزشکی را هدفگیری کرده و با اعمال تعادل منطقیتر در ضرایب ارایه خدمات، تفاوت درآمد گروههای مختلف تخصصی پزشکی را کاهش داده است؛ اگرچه هنوز برای تفاوت درآمد بین پیراپزشکان و پزشکان، تصمیمی اتخاذ نشده است. نظام نوین تعیین ارزش نسبی خدمات، تعرفههای پزشکی را اصلاح کرده و ارتقا داده است. همچنین سعی در تحقق آنچه به «واقعیکردن بهای خدمات» موسوم بوده پرداخته است.
در حقیقت، نظام جدید ارزش نسبی خدمات، تعرفه خدمات پزشکی را واقعی کرده است. این طرح به گواهی اکثر قریب به اتفاق ذینفعان، دستاندرکاران و متخصصان، درآمد منطقی و مکفی برای گروههای مختلف تخصصی تامین و تضمین کرده است. بنابراین امید میرود واقعیشدن تعرفهها و تعادل پیداکردن بین درآمد گروههای تخصصی بتواند به پدیده زشت و ناپسند «زیرمیزی» در جامعه پزشکی پایان داده و رابطه مالی جامعه پزشکی با بیماران را در قالب تعرفههای واقعی سامان دهد. دولت اعتبار بیمههای پایه را چنان تامین کرده است که تعرفههای «ارزش نسبی خدمات»، در قالب بیمههای پایه تعهد و پرداخت شوند و با توجه به افزایش این تعرفهها، حتی فرانشیز قابل پرداخت توسط بیماران افزایش داده نشود. این رقم از 10درصد به ششدرصد برای مراجعات مستقیم و سهدرصد برای مراجعات روستاییان و کسانی که از طریق سیستم ارجاع، خدمات موردنیاز خود را دریافت میکنند، کاهش داده شده است. این امر دغدغه پرداخت هزینه برای بیماران را از بین خواهد برد.
تعرفههای «ارزش نسبی خدمات» برای بیمارستانهای دولتی و خصوصی، اعمال خواهد شد و با توجه به افزایش واقعگرایانهای که پیدا کرده است، جایی برای دریافت ناپسند خارج از تعرفه باقی نخواهد گذاشت؛ اگرچه قبل از ابلاغ تعرفههای ارزش نسبی خدمات نیز تنها معدودی از جامعه پزشکی مبالغ اینچنینی دریافت میکردند. در واقع اکثریت این قشر شریف، رفتار قانونمند را بر دریافت غیرقانونی بالاتر ترجیح میدادند. امروز که دولت اعتبار لازم برای واقعی شدن تعرفهها را تامین کرده، بیمهها تعهد پوشش خدمات و هزینههای تعرفههای واقعیشده را قبول کردهاند، سازمان نظام پزشکی در برخورد قاطعانه با هرگونه تخلف، تاکید کرده است و وزارت بهداشت بر انتظامبخشی و قانونمندسازی رابطه مالی جامعه پزشکی و مردم متعهد شده است، زمینه تحقق تحولی عظیم در عرصه پزشکی کشور فراهم شده و میدان برای عینیتیافتن یکی از مهمترین زمینههای عدالت در سلامت برای میهن بزرگ اسلامی میسر شده است.
حكمت عاشورا
دكتر غلامرضا اعواني در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
عاشورا، جايگاه عظيمي در تاريخ اسلام دارد. به عبارتي خوابي كه حضرت ابراهيم(ع) ديدند كه حضرت اسماعيل(ع) را به قربانگاه ميبرند، تعبيرش در امام حسين(ع) انجام شد و طبق نظر بعضي از مفسران آياتي از قرآن به اين معني دلالت دارد؛ آنجايي كه داستان حضرت اسماعيل(ع) را بيان ميكند و ميفرمايد: او را در ازاي قرباني بزرگي فدا داديم. اين آزمايش بزرگي براي حضرت ابراهيم(ع) بود اما در ادامه آيه آمده است: اين را براي ديگران باقي گذاشتيم. به اين علت مفسران ميگويند كه اين آزمايش براي امام حسين(ع) واقع شد و ايشان از اين امتحان الهي سربلند بيرون آمدند. در ظاهر اين امر، مقامي بوده كه خداوند براي حضرت امام حسين(ع) حفظ كرده است، مقام شهادت مقام عظيمي است كه فقط خواص به اين درجه ميرسند.
به اين دلايل است كه به حضرت امام حسين(ع) ذبيحالله ميگويند. حضرت امام حسين(ع) دين اسلام را احيا كردند و به حقيقت محمدي بازگرداندند، به حقيقتي كه در زمان حضرت رسول(ص) بود، چنانچه امام علي(ع) هم اين كار را انجام دادند و دين را به اصل خود برگرداندند و از انحرافها جلوگيري كردند و در واقع همه امامان اين كار را كردند، چراكه آنها وارثان بحق حضرت رسول(ص) و قرآن مجسم و ناطق بودند، اين كار را انجام دادند و قرآن و دين را احيا كردند. مثلا مولانا به عنوان عارفي اسلامي اشعاري درباره امام حسين(ع) دارد. عرفا هم به مقام امام حسين(ع) توجه دارند و هم به اينكه ايشان محيي بوده يعني ايشان را احياكننده دين ميديدند كه عارف بهالله به معني حقيقي است كه انجام قيام عاشورا و ايستادگي و شهادت اينگونه فقط از يك انسان كامل ساخته است. ايشان در مظهر انسان و ولي كامل هستند كه فقط انسان كامل ميتواند دين را احيا كند. ايشان در واقع وارث بحق رسولالله (ص) و وارث بحق ايشان و عالم حقيقي دين هستند، نهتنها ارث جسماني از حضرت رسول (ص) بلكه جسم روحاني و معنوي هم از ايشان بردند و وارث ولايت و وارث حقيقي ايشان بودند و البته همه ائمه(ع) ما اينگونه بودند و عرفا اينها را قبول دارند.چنانچه مولانا در اشعارش آورده است. همچنين عطار در تذكرهالاوليا كلام خود را با امام صادق(ع) و امام باقر(ع) شروع ميكند و ميگويد ولايت، متعلق به اينهاست، اينها عرفاي حقيقي بودند و اين اعتقاد در ميان عرفا و انديشمندان و نويسندگان اسلامي فراوان ديده ميشود.
شايد در بسياري از آثار اين امر پيدا نباشد اما در باطن همه آنها هست. اگر باطن شيعه ولايت باشد، همه عرفا قايل به ولايت و سالك راه ولايت هستند و بنابراين ائمه(ع) را نمونه اعلاي ولايت ميدانند. همه عرفا اين گونه هستند، مثلا كتاب فتوحات ابن عربي را ببينيد كه درباره ائمه(ع) ما چه ميگويد، در بسياري از موضوعات كتاب به امام جعفر صادق(ع) و... اشاره دارد. در فصل سلمان در تفسير حديث «سلمان منا أهل البيت(ع)»، درباره اهلبيت(ع) و مقام آنها مفصل صحبت ميكند. ابتدا درباره مقام و علوم، سلمان صحبت ميكند و بعد ميگويد اين سلمان از اهل بيت(ع) است پس مقام اهل بيت(ع) تا كجاست؟! ابن عربي در اين بخش تمام آياتي را كه شيعه معتقد است در مقام اهل بيت(ع) نازل شده را آورده و تفسير ميكند. آيه «قُل لّا أسْألُكمْ عليهِ أجْرًا إِلّا الْمودّه فِي الْقُرْبى» را ميآورد و به تفصيل در اين مورد صحبت ميكند و ميگويد پيامبر(ص) يك چيز از ما خواسته و آن ولايت و دوستي اهلبيت(ع) است و تاكيد ميكند كه ما بايد اين خواسته رسولالله(ص) را كه در واقع خواسته خداوند بوده و از زبان حضرت رسول(ص) بيان شده اجابت كنيم «قُلْ ما سألْتُكم مِّنْ أجْرٍ فهُو لكمْ: بگو هر مزدي كه از شما خواستم آن از خودتان» اين ولايت براي به كمال رساندن ما است. پس ما براي رضاي حضرت رسول(ص) بايد هر كاري را براي محبت اهل بيت(ع) انجام دهيم. عرفا بسيار به ائمه و اهل بيت(ع) احترام دارند، اما دوران زندگي آنها، زمان و دوره خاصي بوده و نميتوانستند مسائل را بگويند و افشا كنند. در دوره تعصب بوده است، مثلا دو بار قصد جان ابن عربي را كردند. به هر تقدير همه عرفا در سر خودشان ارادت خاصي به اهل بيت(ع) داشتند و نه تنها قايل به ولايت بودند، بلكه عرفان، سلوك ولايت و معرفتي است كه از طريق سلوك اطوار ولايت حاصل ميشود.
ولايت علمآور است و معرفت ميآورد، در حديث آمده است كه خداوند هيچ ولي را جاهل قرار نداده است، در واقع ولي، عارف است و به نور الهي ميبيند. حضرت رسول (ص) ميفرمايد: «اتقوا فراسه المومن فإنه ينظر بنورالله: از فراست مومن بترسيد كه چيزها را با نور خدا مينگرد. » تا چه برسد به ولي خدا كه ولايت اطوار عاليه ايمان است و ولي همهچيز را به نور خدا ميبيند و از هواي نفس، برخاسته و صفات و وجود او الهي شده است و به نور حق ميبيند. بنابراين عرفا با نور ديگري ائمه(ع) را ميبينند و به صورت اشاره در كتب آنها هست، اشاراتي كه كاملا بيان ميكند كه آنها چه احترامي به اهل بيت(ع) داشتند.
نظر شما